جدول جو
جدول جو

معنی پنجه باشی - جستجوی لغت در جدول جو

پنجه باشی
(پَ جَهْ)
مرکّب از: پنجه، پنجاه + باشی ترکی، سر و رئیس، رئیس پنجاه تن از سپاهیان. منصبی در نظام دورۀ قاجاریه
لغت نامه دهخدا
پنجه باشی
رئیس پنجاه تن از سپاهیان منصبی در نظام دوره قاجاریه
تصویری از پنجه باشی
تصویر پنجه باشی
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(مُ نَجْ جِ)
رئیس منجمان. (ناظم الاطباء). رجوع به منجم و تذکرهالملوک ص 20 شود
لغت نامه دهخدا
(پَ شَ / شِ)
شنگار. شنجار. خس ّالحمار
لغت نامه دهخدا
(پَ جَهْ)
بدرازی پنجاه باع و قلاّج:
که خواند تختۀ عصیان تو که درنفتاد
زتخت پنجه پایه به چاه پنجه باز.
سوزنی
لغت نامه دهخدا
تصویری از منجم باشی
تصویر منجم باشی
رئیس منجمان، عنوان احترام آمیز برای منجم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پنجه باز
تصویر پنجه باز
معادل پنجاه باز پنجاه باع، بدرازای پنجاه باع و قلاج
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پنج باشه
تصویر پنج باشه
شنجار شنگار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از منجم باشی
تصویر منجم باشی
رییس منجمان
فرهنگ فارسی معین
پنجک امیر، پنج روز آخر سال در تقویم محلی
فرهنگ گویش مازندرانی